مناجات با حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه
امـشب دلـم گـرفـتـه و دارم هـوای تو تا این که لحظهای بنهم سر به پای تو آن قـدر از حجـاب و گنه پُـر شده دلـم دیگـر کجـا کـنـد دل سنـگـم هـوای تو آن قـدر درد دل شـده انـبـار روی هـم کوهی شده است تا که بگویم برای تو بـغـض شکـسـتـۀ دل من بـاز میشـود تـا بـر لـبـم شـبـی بـنـشـانـم نــوای تـو از خـیـمهات هـزار بـیـابـان جـدا شدم دیگـر نـمیرسـد به دل من صـدای تو آن قدر گریه میکنم از درد و بیکسی تا این که یک سحر برسم در سرای تو یـاد مـنـی و یـاد غـم وغـصـههای من یـادی نمیکـنم ز تـو و غـصههـای تو |